لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

مهمان حبیب خداست...!!!

اصلا از مهمون ناخونده خوشم نمیاد...دوستم ندارم خود مهمون ناخونده کسی بشم...

این اخلاقم کشیده به بابام...همه چیز یه اصولی داره!!!!!!!!!

اصل اصلش اینه که کلا من از حبیب خدا خوشم نمیاد...(این اخلاقم دیگه به کسی نرفته ذاتا عاشق تنهایی ام)

اما واقعیت اینه که گاهی از این طرز فکر خودم ضربه هم خوردم...چون همه مثل من فکر نمیکنن و از اونجایی که ما داریم تو یه اجتماع زندگی میکنیم باید سعی کنیم خودمونو با شرایط وفق بدیم


الانم دقیقا این شرایط برام پیش اومده...خواهر علی و شوهرش و بچه ش اومدن خونمون...منم برای شام نگه شون داشتم!!!!خودمم باورم نمیشه...اما فکر کردم باید از یه جایی شروع کردم





شهرزاد...

چند روزه دارم فکر میکنم برم همه قستمهای شهرزادو بخرم یا نه!!!

دو قسمتشو خونه خواهر علی دیدم اونم چون خودش خریده بود و داشتیم تو خونه خودش میدیدیم ... چون هم من هم علی روی این موضوع توافق داریم که حالا که مسئولای سریال خودشون خواستن بجای کپی کردن بریم بخریم نباید کپی شده شو دید...

برای همینم هست رفتم تو فکر که بخرمش یا نه...این دوقسمتی که دیدم برام جالب بوده بدم نمیاد ادامه شو ببینم...از طرفی 50 تومن پولیه که ما اصلا نمیفهمیم چطوری تو طول ماه خرج میشه... حالا بدیم فیلم بخریم چه اشکالی پیش میاد؟!!!



زنی که معتقد بود فقط افغانها چربی میخورند!!!

تو تاکسی نشسته بودم...اولین کسی بودم که سوار شد و از روی عادت و راحتی رفتم جلو...

داشتم به این فکر میکردم که به قرارم دیر میرسم و درحال تماس با مخاطب مورد نظر بودم که یه خانواده سه نفری عقب نشستن و سفر داخل شهری ما آغاز شد!!!اما تو همین اول کار خانوم اون خانواده هنوز کاملا مستقر نشده بود که به راننده گفت" آقا افغانی سوار کردین؟!!! ماشینتون بوی چربی میده!!!!" من که از اول سوار شدنم متوجه بوی سیگار شده بودم بدون اینکه برگردم ببینم این خانومی که داره اینجوری اظهار نظر میکنه کیه، گفتم بوی سیگاره و راننده حرف منو تایید کرد...اما اون خانوم اصرار داشت که نه بوی افغانیاست...من بازم گفتم مگه فقط افغانیا چربی میخورن؟ و اون خانوم منو روشن کرد!!! که بله فقط افغانیا چربی میخورن!!!!

جالبه بگم قبل از ورود اون خانواده به تاکسی فقط بوی سیگار میومد اما با ورود اونا یه بوی دیگه هم به فضا اضافه شد...خدا پدر سازنده این ضرب المثل رو بیامرزه که میگه " کافر همه را به کیش خود پندارد" واقعا حکایت این خانوم بود.


این تنها موردی نبود که رسما به مردم افغان توهین شده ولی برای من خیلی جالبه بدونم ما فکر میکنیم کی هستیم که درمورد مردم این جوری نظر میدیم و خیلی خودمونو محق میدونیم...اونوقت انتظار داریم همه بهمون احترام بزارن میشه مگه؟!!!...


این خانه از پای بست ویران است

من و ترجمه هام

یعنی عصبانیماااااا

میخوام سر به تن هیچ متن انگلیسی نباشه...بخصوص اگه چندتا ایرانی انگلیسی ندون نویسنده ش باشه

آخه یکی نیست به این دوستان بگه خدا وکیلی که از شما خواسته آبروی ایرانیا رو ببرید!!!!

این چه وضعشه واقعا...کار معماری همینجوریشم سخت هست بعد چند ایرانی دقیقا تو این رشته میان با این فصاحت زبانی مثال زدنی!!!! مستقیم برن رو اعصاب من


الان هنگم بخدا...

بدتر از همه میای با حرف زدن خودتو تخلیه کنی بلکه حالت بهتر شه... میگی نمیتونم ترجمه ش کنم طرف چرت و پرت سرهم کرده بعد جواب بگیری توام چرت و پرت ترجمه کن!!!...یعنی منطق از این شیک تر؟!!!!

در مسیر زندگی...

بالاخره کارام تموم شد...ساعت یک از فروشگاه برگشتیم...من که ناهار درست نکرده بودم خودمونو انداختیم پایین خونه مادر شوهر!!!

بنده خدا ناهارشم کم بود...کلی ام خجالت کشیدم 

تازه اومده بودم بالا خریدارو جابجا کنم علی اومد بالا گفت مامان اینا دارن میرن خونه وجیهه (خواهرش) اگه میری آماده شو...

آخه پسر وجیهه 4 سالشه یه باتری این اسباب بازیا هست کوچولوها...بزور فشار داده رفته تو دماغش گیر کرده نتونستن دربیارنش بردنش اتاق عمل...بچه اینقدر شیطون...واقعا بیش فعاله این بچه یعنی اگه حواست نباشه از دیوار بالا میره...هیچی دیگه ظهر مرخصش کردن مام رفتیم خونه شون عیادتش...


تا اومدیم خونه مشغول جابه جایی خریدا شدم و الان اومدم که ترجمه موسسه رو شروع کنم...


تا بعد...