لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

عینک آفتابی

همه دعواها تقریبا منشا احمقانه یا بچگانه ای دارن، بخصوص دعوای بین زن و شوهر!

دلیل دعوای من و علی عینک آفتابی بود، باورتون میشه عینک آفتابی!!!

چطوری میشه باور کرد خواهر شوهر کاملا ناخواسته به جای یه جفت عینک آفتابی، یه دونه خریده از زاهدان! نمیشه دیگه، یعنی تهش یه بدجنسی هست! این تو کت علی نمیره و میگه عمدی نبوده! 

میدونم مشکل ندارم این چیزا شده مسئله برام اما اهل بخیه ش میدونن نباید به خواهر شوهر اعتماد کرد!

بگذریم! فقط خواستم بگم همین موضوعات بچگانه زندگی مشترک رو یه کم تلخ میکنه و ما هم که لنگ کوچکترین حرکت از خاندان شوهریم!

سال نو، حال نو!!!

سال جدید شروع شده و خیلی زود یه ماه ازش گذشت!

امسال برخلاف پارسال که از روز ششم عید تا دوازدهم به سفر بودیم، مسافرت خاصی نرفتیم، فقط یه شب خونه ییلاقی خواهر شوهر بزرگ بودیم و دوشب روستای پدری!

سال جدید شروع خوبی داشت، امیدوارم در ادامه هم خوب باشه. 

امسال سی ساله میشم، تقریبا نصف عمرم گذشت...!



پ.ن: صدای آب اکواریوم تنها صدای زنده خونه ست!