لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

خدایا باش...

داشتم فکر میکردم اونایی که به خدا اعتقاد ندارن وقتی به مشکلی برمیخورن که هیچکاری از دستشون برنمیاد چکار میکنن؟ به کی پناه میبرن؟ از کی کمک میخوان؟ وقتی از همه آدمها و وسیله های دنیا ناامید شدن دقیقا چکار میکنن؟

اختلال خواب خواهرم زندگی شو مختل کرد. به شدت دچار تپش قلب و اضطراب شده و به قول خودش اصلا یه زندگی عادی نداره. کاملا فکر من و مشغول کرده اما هیچکاری از دستم برنمیاد. واقعا خسته ام. نمیدونم چکار میتونم براش بکنم؟ دلم میخواد مشکلش به من منتقل بشه. حاضرم هر کاری تکرارمیکنم هر کاری که لازم باشه انجام بدم تا  او دوباره ریتم طبیعی خوابش برگرده. همینجاست که میرسم به این سوال که منی که به خدا اعتقاد دارم از شدت ناامیدی دارم از هم میپاشم اونایی که حتی خدا رو هم ندارن چطوری با ناتوانایی های بشر کنار میان؟!


خدایا هستی؟ میشنوی؟ اهمیت میدی؟ ای کاش بیشتر بهت ایمان داشتم. ای کاش خواهرم قویتر بود. ای کاش خودم قویتر بودم. ای کاش...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.