لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

قهر قهر تا روز قیامت!

ماجرای ویزیت شدن علی داستان حسین کرد شبستریه!

توضیح اینکه قرار بود که سفرمون سه نفره باشه اما شش نفره شد و توصیف چهار نفره نشستن پشت دویست و شیش به خاطر خودخواهی خواهرای علی آزاردهنده ست!

واقعیت اینه که دلگیر بودم دلگیرتر شدم. و البته متهم تر!

وقتی از سفر شکفت انگیزمون برگشتیم علی عصبانی بود از دست خواهراش که دقیقا تو روزی خواستن برن جهیزیه ببینن که ما میخواستیم بریم. و با اومدنشون نذاشتن علی صندلی شو بده عقب و به بخیه هاش و کمرش استراحت بده باعث شد وقتی برگشتیم حتی سری به پایین و مادر و پدرش نده و مادرش این حرکت علی رو انداخت گردن من که انگار من ازش خواستم این کارو بکنه درصورتی که من بهش گفتم خودتو به مامانت نشون بده بعد بروو بالا!

البته که باید بگم خیلی از اومدن خواهرا و دختر خواهر علی ناراحت شدم چون هم بدون اطلاع قبلی به ما اومدن و هم کاملا بی فکر و خودخواهانه! و باید بگم که تمام مدت رفت و برگشت حتی نگاهشون نکردم! و اخمام براشون باز نشد. چون به خودم حق میدادم توهین شونو با بی محلی جواب بدم. حالا از یکشنبه شب پایین نرفتیم و قصدم ندارم روی خوش به خانواده علی نشون بدم. از روزی که علی عمل کرد دارم ابعاد مختلف و خوف ناک این خاندان را کشف میکنم و میتونم بگم ازشون ناامید شدم!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.