لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

سلامتی خوب است

مامان و بابا مریض شدن. یه سرماخوردگی شدید. 

دیشب بالاخره بعد از دو روز تونستم برم ببینمشون. بابام حالش بدتر بود. تب شدید، بدن درد شدید و عفونت گلو. حاضرم نبود بره دکتر.

از دیشب نگرانشون بودم، امروز زنگ زدم خونه مامان، مامانم گفت بابام رفته دکتر ولی خودش نرفته. خوشحال شدم بالاخره بابام کوتاه اومد. 

راستی خونریزی دندونم بند اومده و میتونم مثل آدم سرمو رو بالش بزارم و بخوابم. بالاخره بعد از سه شب دیشب یه خواب راحت داشتم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.