لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

عقل بی عقل

امروز بالاخره دندون پزشکی!

دیشب تو بیمارستان یه ساعت خوابیدم صبح به علی زنگ زدم که به فکر جایگزین برای من باش چون میخوام یرم خونه یه کم بخوابم تا بعدازظهر بتونم برم دندون پزشکی. خواهرشوهر اومد جام. سه ساعتی صبح خوابیدم. بعدشم که ظهر رفتیم با علی پایین به مادر سر بزنیم. دوباره بعدازظهرم دو ساعت خوابیدم و راه افتادیم رفتیم دندون پزشکی.

میخواستم دندونی رو که دو سال پیش خود همین دکتر پر کرد رو بکشم چون فکر میکردم مشکل از اونه که من اینهمه درد دارم ولی بعد از عکس برداری دکتر گفت دندون عقل بالا سمت راستتو بکش. حالا هم درگیر خونریزی شم و نمیدونم کی میخواد بند بیاد تا من بتونم بخوابم.چیزی به صبح نمونده و من قلندر هنوز بیدارم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.