لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

مترجم خیاط یا خیاط مترجم!!!

یادش بخیر روزهایی که تازه این وبلاگ رو درست کرده بودم روزهای اوج ترجمه من بود! چقدر تیتر من و ترجمه هام داشتم!!!

گاهی به حدی سرم شلوغ میشد که به معنی واقعی کلمه وقت سر خاروندن نداشتم اما الان بس که سرمو خاروندم زخم شده کله ام!!!!

به کارم شک ندارم اما به این نتیجه رسیدم که استقلال تو ترجمه به همین راحتی هم نیست. از روزی که تصمیم گرفتم واسه خودم کار کنم اوضاع خیلی بی ریخت شد، البته قبلشم بی ریخت شده بود چون موسسه ای هم که براش کار میکردم خیلی کارش کم شده بود اما تصمیم برای  مستقل شدن و ناسازگاری با موسسه تقریبا کلا بیکارم کرد

یکی دو تا کار دستم اومد ولی نمیشد روشون حساب کرد. کار به جایی رسید که از فرط بیکاری به خیاطی رو آوردم! اونم منی که بیزار بودم از هرچی خیاطیه!!!

خلاصه که الان بیشتر خیاطم تا مترجم. که تو دومی پول بود ولی تو اولی نیست!

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیه یکشنبه 16 مهر 1396 ساعت 20:35 http://dreams22.blogsky.com

ایشالا موفق باشین همیشه

مرسی عزیزم. شما نیز

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.