نمیدونم چرا آدما عادت کردن خودشون نباشن!
زمانی که این وبلاگ رو درست میکردم فکر میکردم جایی دارم تا خود خود خود باشم توش اما انگار اینجا هم با خودم رودربایستی دارم!
حقیقت اینجاست که نمیدونم چرا و حقیقتا از چی؟! فقط یه حسی مانعم میشه تا اون چیزی که تو ذهنم میگذره رو بدون سانسور یادداشت کنم!
اصلا ماها انگار خود سانسوری رفته تو خونمون یا شایدم بوده!
اصلا دقیقا به خاطر اینکه دچار خودسانسوری نشم اجازه ندادم کسی از وجود این وبلاگ خبردار شه تا نگران برداشت ها نباشم ولی نمیدونم دقیقا چه مرگمه!
الانم که پرسپولیس یه گل عقبه و این بده... این خیلی بده!
گمنام بودن و ناشناس موندن به آدم این جسارت رو میده که پی پرده بنویسه
و خواننده هاش هم در عین نزدیک بودن دورن
تو دنیای مجازی نزدیک و در دنیای حقیقی کاملا غریبه دور و نا آشنا
منم پشت این پرده می نویسم
ضمنا هر جور بنویسی مخاطب خاص خودش رو پیدا میکنه !
دیدم که میگم هااا
آره ولی باید نوشته هات اول از همه خودتو راضی کنه!