لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

چرند و پرند

یه آلو از تو یخچال درآوردم و اومدم جلوی آینه نشستم و به دختری که تو آینه بود و سعی میکرد بدون دخالت چاقو به بهترین شکل آلو رو گاز بزنه نگاه میکردم! جالبه که به هیچی فکر نمیکردم اصلا شاید اون لحظه خلق شد تا ثبت بشه!

واقعا زندگی ما از همین لحظه ها تشکیل شده لحظه هایی که خیلی ساده به نظر میان! بعضی اوقات کلمات نمیتونن هیچ کمکی تو رسوندن منظورت بهت بکنن و این چقدر بده!

دیشب عروسی دعوت بودیم و این یعنی یه زندگی مشترک دیگه هم شروع شد و امروز اولین روز اونه... درست مثل عروسی ما و شروع زندگی مشترک ما! 

چند روز پیش داشتم فکر میکردم که عشق چیه و آیا واقعا من تو زندگیم عشق رو تجربه کردم یا نه؟!

 به نظرم عشق حس شدید دوست داشتنه که همه چیزش خیلی غلیظ تر از دوست داشتنه! و من هیچ وقت این حس رو تجربه نکردم و به نظرم اصلا دلم نمیخواد تجربه کنم ... شاید همین حس دوست داشتن قشنگ تر باشه. 


پ.ن: این حرفا از عوارض تنها بودنه! 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.