لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

خردادی من

امروز کادوی تولد علی رسید! دو روز زودتر از روز تولدش

قبلا گفته بودم یه فکرایی واسه تولدش دارم... تصمیم گرفته بودم یه ماشین اصلاح سروصورت براش بگیرم اما فکر کردم اگه خودش انتخاب کنه خیلی بهتره، این شد که تقریبا یه هفته پیش بهش گفتم بعد از کلی تعارف و نه بابا و این کارا چیه رفت سایت دیجی کالا و گشت دنبال کیس مورد نظر!

بعد از چند روز کلنجار رفتن بالاخره اونی که میخواست انتخاب کرد ... یه ماشین اصلاح براون سفارش داد اما بدیش این بود که قیمتش رو میدونست!!!

امروز صبح رسید و من مثل این آدمای بی ذوق چون علی صبحی بود و منم کار مزخرف ترجمه رو تحویل داده بودم رفتم خونه مامانم.. الان که برگشتیم و چشمم به جمالش روشن شد ازش خوشم اومد ظاهرا معلومه جنمشو داره!!! خدا کنه باطنا هم داشته باشه

خلاصه که این شد کادوی من به همسر ... فقط نمیدونم چرا اصرار داره روز تولدش خانواده شو شام بده!!! من که مشکل ندارم اما تعدادشون ماشالا زیاده نمیدونم از پسش بربیام یا نه... اصلنم از مهمونی خوشم نمیاد!

خیلی اصرار کرده بود روز تولد خودم خانواده خودمو دعوت کنم اما من از اونجایی که دارم تو خونه پدری علی زندگی میکنم اصلا دلم نمیخواست این کارو بکنم... به خصوص که جاری یه مدتی بود هی میگفت جشن تولد بگیر !!!! فکر کن من جشن میگرفتم بعد خانواده خودمو دعوت میکردم اما مادر شوهر و پدر شوهر و خانواده برادر شوهرو که باهاشون یه طبقه فاصله دارمو دعوت نمیکردم!!! 

چقدر مستقل بودن واسه این چیزاش خوبه... خلاصه که نشد که بشه حالا تصمیم داره تولدشو بهانه کنه بعد از قرنها!!! خانواده شو یه شام مهمون کنه... خدا بخیر کنه

نظرات 1 + ارسال نظر
reza سه‌شنبه 4 خرداد 1395 ساعت 23:43 http://tanhataren-pesar.blogsky.com/

حالا چون قوم شوهرانند از مهمونی خوشتون نمیاد باشه

خوب میخواستن نباشن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.