لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

من و ترجمه هام

کار آخرو تحویل دادم و الان با خیال راحت افتادم رو تخت و دارم وقت میگذرونم.علی جلوی تلویزیون نشسته فیلم میبینه! صبح پسر خوب مامان شده بود فرش آشپزخونه و موکتای مامانشو برد پشت بوم شست!!! اما من به عنوان عروس خوب نرفتم پایین تو خونه تکونی کمک کنم!البته منظوری از این کارم نداشتم فقط ترجمه م مونده بود و میخواستم هم نمیتونستم برم!

شاید امروز بریم مانتو بخرم:)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.