کار آخرو تحویل دادم و الان با خیال راحت افتادم رو تخت و دارم وقت میگذرونم.علی جلوی تلویزیون نشسته فیلم میبینه! صبح پسر خوب مامان شده بود فرش آشپزخونه و موکتای مامانشو برد پشت بوم شست!!! اما من به عنوان عروس خوب نرفتم پایین تو خونه تکونی کمک کنم!البته منظوری از این کارم نداشتم فقط ترجمه م مونده بود و میخواستم هم نمیتونستم برم!
شاید امروز بریم مانتو بخرم:)