لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

یه مهمون خارجی

نمیدونم چقدر از هیچهایکینگ hitchhiking  میدونید همون بک پک که قبلا درباره ش حرف زدم و گفتم علی چقدر رفته تو نخش با یه کوله بزنه به جاده و بره...ولی اینو نگفتم که رفته تو سایت هیچ هایکینگ کارا ثبت نام کرده ! اونجا میتونی اعلام آمادگی کنی که اگر کسی از شهرها و کشورای دیگه خواست بیاد تو میتونی میزبانش باشی و علی دقیقا این کارو انجام داده بود...دیشب بعد از رفتن خواهراش اینا که اومده بودن شب نشینی!!!- دقیقا وقتی من قصد داشتم ترجمه کنم- گفت یه مرد کرواسیایی گفته میخوادده روز دیگه بیاد ایران یه سرم به قم بزنه میتونه علی میزبانش باشه و من هنگ کردم!!! گفتم نمیدونم خودش بدتر از من گیج شده بود... پیام مرده رو گذاشت تو گروه خانواده خودش همه بدتر از من نمیدونستن چی بگن...اینکه اعتماد کردن بهش کار درستی بود یا نه به کنار من بیشتر فکر این بودم کی به این دوست خارجی حرف حالی کنه؟! خودم که دو سه سال پیش کلاسای زبانم تموم شد و تقریبا از همون موقع فراموش کردم کلمات و حرف زدنو ولی علی خیلی به خودش مطمئنه کلا اینجوریه نه فقط درباره این موضوع...خلاصه با مشورت! با خانواده بالاخره تصویب شد بیاد...علی جواب پیام طرفو داد اما من بدجور رفتم تو فکر اینکه چقدر بده آدم نمیتونه تو همچین مواقعی گلیم خودشو از آب بکشه بیرون!!! فکر اینکه بیاد اینجا و همه مثل کرو لالا نگاش کنیم حرصمو درمیاره! رفتم تو فکر به یکی از استادای زبانم زنگ بزنم بپرسم میشه تو این ده روز در حد کفایت چیزی یاد گرفت یا نه...باید علی بیاد ببینم اون چی میگه!

نظرات 1 + ارسال نظر
میا سه‌شنبه 11 اسفند 1394 ساعت 02:52 http://www.pinkblog.blogsky.com

وای خیلی هیجان انگیزه من مدتی بود دنبال این کار بودم.میتونین سایتشو بهم بگین؟:)

هیجانش زیادی بالاست!!!
بله سعی میکنم یه جوری از زیر زبون همسر بکشم بیرون! (آخه نمیدونه وبلاگ دارم!)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.