لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

من و ترجمه هام ...

بالاخره پاگشا تموم شد و من خسته و داغون ساعت دو ونیم ، سه خوابیدم... اما انگار تا ده و نیم خوابیدن کفایت نمیکرد چون دوباره ساعت دو خوابیدم... 


هنوزم کسلم...امروز تقریبا هیچ کاری نکردم...فقط بودم

دیشب وسطای مهمونی منصوره زنگ میزد من یکی دوبار جواب ندادم اما دست بردار نبود...برداشتم میگم چیه ول کن نیستی!!!...اون عصبانی تر از من میپرسته چرا جواب نمیدی...میگم وسط مهمونیم ...میگه صفحه ای چند ترجمه میکنی...میگم چهار، چهار و نیم...میگه زن دوست داداشم یه کار سه صفحه ای داره تا شنبه میخواد... میگم اشکال نداره بگو برام میل کنه...میگه شمارتو بهش میدم...خلاصه که من ایمیلمو براش فرستادم و آخرای مهمونی دختره خودش زنگید...گفت تو تلگرام  براتون عکسشو میفرستم...بالاخره با هر مکافاتی بود تو تلگرام عکساشو فرستاده میبینم سه صفحه دو ستونه ست یعنی یه متن پر و پیمون...پرسیدم با هزینه ش مشکلی ندارید...پرسید چقدر میشه هزینه ش؟...منم توضیح دادم که حدودا سی تومن درمیاد این شش صفحه ... گفت نمیشه کمتر بگیرید...برام عجیب بود...گفتم ببینید این یه کار شش صفحه ایه...هر صفحه فارسیش بیشتر از یه صفحه فارسی میشه تازه این یه کار فورس ماژوریه میتونستم بیشتر بهتون بگم اما نخواستم رو حرف اولم حرف بیارم...گفت باشه صبح بهتون خبر میدم...برای خیییییلی جالب بود...واقعا مردم فکر میکنن ما میشینیم اجی مجی میکنیم کار ترجمه میشه...من باید یه روز کامل وقت بزارم این کارو تروتمیز و به موقع تحویل بدم یعنی کار من سی تومن نمی ارزه؟!!!...

نظرات 1 + ارسال نظر
S....R جمعه 16 بهمن 1394 ساعت 21:45 http://lovee.yao.cl

وبتون خیلی عالیه اگه روش کار کنین پربازدید میشه
از ته دل خوشحال میشم به منم سر بزنید
6518

ممنون...من به آدرسی که نوشتید میرم اما یه سایت تاپ هفتصد نامی باز میکنه...نمیدونم چرا!!!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.