لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

گریه کن، گریه قشنگه...

امروز برای بشر گریه کردم، برای همه زندگی ها! از روز اول خلقت تا حالا!

برای تمام عشق های نافرجام، برای تمام راه های نرفته، برای حرفهای نزده، برای تمام آرزوهای به گور رفته! برای تمام قلبهای شکسته...

و هنوز متحیرم از این سخت جانی بشر! و جز آهی از سینه انگار جوابی نیست برای این تلخی های ناگزیر!


شاید چون آدم پوچگرایی هستم فقط به ناکامی ها فکر کردم و گریه کردم و شاید براساس همین پوچ گرایی باور دارم که تلخی های زندگی بیشتر از شیرینی های اونه!

 قرنهایی که گذشت،  آدمهایی که زندگی کردند و مثل ما فکر نمیکردند روزی برسه که نباشن، و احتمالا مثل ما خودشون رو انسانهای همیشه تاریخ میدونستند اما...


چه ارزوهای بزرگی که زیر خاک رفت...

چه هدفهای بزرگی که به نتیجه نرسید...

چه آدمهای بزرگی که به دنیا نیومدند...

چه روزهایی که بر بشر نگذشت.


معلوم نیست تا چند نسل دیگه این دنیا ادامه داره و ما کجای تاریخ این دنیا جا بمونیم!!!


نظرات 1 + ارسال نظر
کامران پنج‌شنبه 23 آذر 1396 ساعت 08:02 http://www.delirium.blogsky.com/

سلام
میدونی چرا لاکپشت ها 300 سال عمر می کنند و ما 70 تا؟
چون ما 300 سال عمر لاکپشت رو تو یک لحظه زتدگی میکنیم
توی یک لحظه غم یا شادی
توی یک هیجان عاشقانه

من فکر می کنم اصلا مهم نیست که کار خاصی روی زمین انجام بشه
کیفیت زندگی مهمه
توی همه دورانها عشق و محبت بوده
اون حس های ناب بشری بوده
شاید کم بوده کوتاه بوده اما بوده

مهم هم نیست کی تموم بشه دنیا یاما منقرض بشیم
همین لحظه های زندگی رو بایددرک کنیم

زندگی یک فراینده نه یک محصول

استدلال جالبیه ولی این فرایند گاهی خیلی دل آزار میشه...!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.