لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

زنده‌ام

بعد از یه سرماخوردگی شدید کمی حالم بهتره!

در حدی حالم بد بود که مادر شوهر رو سه طبقه بالا کشوند تا منو بفرسته دکتر! نمیخواستم برم قصد داشتم دوره شو بدون دارو بگذرونم ولی نتونستم روی مادرشوهر رو زمین بندازم!

خلاصه که باید قدر سلامتی رو دونست و این حرفا!

الانم نشستم پای نود و حالم چقدر بهتر شد با حرفای کیروش. خیلی دپسرده بودم از گروه مون چون از اون دسته کسایی هستم که ترجیح میدادم به تیمای ساده میفتادیم تا شاید صعود. کنیم ولی این گروه جایی برای نمیذاره!


و راستی در حال مرگ هم از مردانتان انتظار نداشته باشید تاظرف بشویند... و من الله توفیق


نظرات 1 + ارسال نظر
دیوانه سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 07:49 http://www.delirium.blogsky.com/

سلام
امیدوارم بهتر باشی
میگم ظرف نمی شوره چون از روز اول اینطوری بارش آوردی
من که مثل بچه خوب ظرفهام رو میشورم
ولی خب ناشکر نباش
وقتی مادر شوهر سه طبقه رو میاد تا ببرتت دکتر حالا پسرش ظرف هم نشست نشست

اصلا یه ماشین ظرفشویی بگیر
منت هم نکش
منم احتمالا این ماه یکی بخرم
پریشب رفتم یه بوش دیدم ولی ترک بود
دنبال آلمانی می گردم (که شرایط هم بده )

سلام.
نفست از جا گرم پا میشه برادر!
من پول ماشین ظرف شویی داشتم که واس خودم طلا میخریدم!!!خخخخ

تقصیر من نیست مقصر این جامعه مرد سالاره!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.