خسته تر از اونم که بشه تصور کرد!
بعد از دو روز سفر تقریبا فشرده و کوه نوردی و بدو بدو با این عضله های نا آماده انتظار بیشتری از خودم ندارم!
ولی فعلا نمیتونم به خودم نوید یه خواب خستگی در کن بدم چون ترجمه دارم و باید تا فردا ظهر تحویل بدم !!!
الانم تو آشپزخونه مشغول سرخ کردن سیب زمینی ام برای شام!
ولی از همه این خستگیها بگذریم سفر خیلی دلچسبی بود، بعد از مدتها واقعا چسبید...