ساعت از سه صبح گذشته و من برای آسایش خیال مجبور بودم تا الان بیدار بمونم تا کارو به یه جایی برسونم! اما صدای خروپف علی و این سکوت خونه (چه پارادوکسیی!) بدجور منو به سمت خواب میکشونه!
فردا یعنی امروز هم روز خداست و برای من که احتمالا روز پرکاریه...
به امید یه روز خوب پیش به سوی خواب!!!