بعد از مدتها رفتم سراغ سهراب...مثل همیشه همون شعر معروفش نه بخاطر معروفیتش بیشتر به خاطر اینکه بیشتر از شعرهای دیگش میفهممش...
خلاصه که مثل همیشه لذت بردم و دلم گرفت...هروقت سهراب میخونم دلم میگیره...
...و سپوری که به یک پوسته خربزه میبرد نماز.
بره ای را دیدم، بادبادک میخورد.
من الاغی دیدم، ینجه را میفهمید.
در چراگاه "نصیحت" گاوی دیدم سیر.
شاعری دیدم هنگام خطاب، به گل سوسن میگفت: "شما"...
خیلی ممنون از وب سایت خوبتون وبتون خیلی عالیه موضوعاتشو متنوع ترکنین بهتره
89851