لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

دوران نقاهت

علی اومد اما چون نمیتونه از پله بالا بره موند خونه پدرش! هفته پیش همین روز بود که مرخص شد و باید یک شنبه بره پیش دکترش. خداکنه به خوبی این روزام بگذره که واقعا دیگه خسته شدم. نمیدونم اونایی که مریضای بدحال و همیشگی دارن چی میکشن. این دو هفته منو به اندازه دو سال پیر کرده. بازم خداروشکر موقتیه و میشه به آینده امیدوار بود. 

امیدوارم روزایی برسه که از دورهای دور به این روزا نگاه کنیم و بگیم خداروشکر که گذشت....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.