لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...
لحظه های زندگی من

لحظه های زندگی من

به دنیای من خوش اومدید...

زنده باش!

امروز داشتم مخاطبای تلگرامم رو چک میکردم (از سر بیکاری) یه دفه متوجه شدم شماره موسسه ای که قبلا براش کار میکردم از لیستم حذف شده! سه چهار ماهی میشه که قطع رابطه کردیم ولی حذف شدنش باعث شد نگران شم و بلند شم برم دفترشون!

رفتم و به در بسته خوردم! خرت و پرتهای دفتر هنوز سر جاش بود ولی خبری از مسئولش نبود. اومدم بیرون و از مغازه دار نزدیک اونجا پرسیدم تو این ساختمون موسسه شاهکار بود قبلا!

گفت خیلی وقته جمع کرده. جوابش شوکه ام کرد. پرسیدم کجا رفتن؟ گفت نمیدونم. دوباره پرسیدم خیلی وقته یعنی از کی؟ گفت پنج شش ماهی میشه!!!

عجیب بود و غم انگیز!

حالا از یه طرف میگم یه پیام به مسئولش بشم جویای حال باشم و از طرف دیگه میگم نکنه کلا این کار رو کنار گذاشته باشه و با پیام من یه جورایی معذب شه یا بهم بی محلی کنه!

اما همه اینا قابل تحمله وقتی بدونم حالش خوبه! این حس نگرانی من قابل توضیح نیست شاید برای همین به علی نگفتم دقیقا کجا میرم! از وقتی مصطفی فوت کرده برام مرگ آدما شده یه قضیه معمولی و همین ترس باعث شد تا این همه بکوبم تا اونجا برم، هرچند تقریبا دست خالی برگشتم!

نظرات 2 + ارسال نظر
دیوانه دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت 20:15

می خوای من خبر بگیرم
بعد بهت بگم

لطف میکنی واقعا!!

محمدرضا دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت 18:17 http://oneshare.blogsky.com

سلام . موفق باشید
ممنون میشم از وبلاگم دیدن کنید و اگر خوب بود ادد کنید

سلام. مرسی از شما
چشم تو اولین فرصت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.